نوشته شده توسط : KSA


چوپان بيچاره خودش را كشت كه آن بز چالاك از آن جوي آب بپرد نشد كه نشد...!

او مي‌دانست پريدن اين بز از جوي آب همان و پريدن يك گله گوسفند و بز به دنبال آن همان...

عرض جوي آب قدري نبود كه حيواني چون بز نتواند از آن بگذرد ...

نه چوبي كه بر تن و بدنش مي‌زد سودي بخشيد و نه فريادهاي چوپان بخت برگشته

 پيرمرد دنيا ديده‌اي از آن جا مي‌گذشت وقتي ماجرا را ديد پيش آمد و گفت من چاره كار را مي‌دانم....

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه (مطالب جذاب ، خواندنی و دیدنی) , ,
:: برچسب‌ها: بز , بزغاله , بغزله , سرآبادان ,
:: بازدید از این مطلب : 1019
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 ارديبهشت 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد